حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه

ساخت وبلاگ

بهار که می آید منتظر شکفتن اولین شکوفه‌ها و عطر گلها هستم و در اوایل تابستان از رقص شبتاب‌ها لذت می‌بریم. در گرمای تابستان با آویختن زنگوله‌ای به پنجره به صدای نسیم گوش می‌دهم.

پاییز اما فصل ستودن و شگفتی از ، رنگ‌های پاییزی و آواز جیرجیرک‌هاست و زمستان، و شکوه بارش برفی که همه جا را یک‌دست سپید می کند آتقدر زیبا هست که سرمای سوزناک را فراموش کنم

حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 15:21

تو این سه دهه گذشته بارها دزد به خونه من زده ... اولین بار مقدار زیادی اسباب و وسایل رو با خودش برده بود از ضبط صوت و نوارهاش گرفته تا تلویزیون سامسونگ و یه دسته پول نقد که تو کمد گذاشته بودم تا اتو و اسپیکر و خیلی چیزهای دیگه ولی اصلا به قفسه کتابها دست نزده بود!جالبه که چندتا تراول لای کتاب گلستان سعدی مخفی کرده بودم اگه این دزد کمی به ادبیات علاقه داشت کتاب گلستان و تراولها رو هم می برد( یعنی کل حقوق یک ماهه ام) چند بار دیگه هم ابن اتفاق افتاددفعه اخر دزد نابکار هر چی داشتم و قابل حمل بود رو با خودش برده بودجالبه که تمام کمد مملو از کتاب رو هم به هم ریخته بود به امید اینکه چیزی لای کتابها پیدا کنه ولی حتی یک کتاب هم نبرده بود !در صورتیکه برخی از این کتابها قیمت چند میلیونی داشتند!! و از برخی چیزهایی که دزدیده بود قیمت بیشتری داشتند. واقعا کسی که دزدی می کنه کتابخون نیست چون اگر اهل فرهنگ و کتاب باشه هیچوقت دزدی نمی کنهحالا دزدی به مفهوم عامش مد نظرم هست فقط بالا رفتن از دیوار مردم دزدی نیست! حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 15:21

کاترین، امپراتوریس روسیه روسیه یک امپراتور بدرد بخر داشته که آنهم زن و از قضاء آلمانی‌زاده بوده است. ولی از بخت بلندش، همسر پطری شد که بسیار ضعیفی بود و توانست بعدها او را از تخت پایین بکشد و خودش چهل سال تمام بر اریکه سلطنت تکیه بزند و روسیه را به نقشه اروپا و بخصوص اروپای شرقی تحمیل کند! سراسر قرن هجدهم داستان زورآزمایی قدرتهای غربی و شرقی اروپا با هم و علیه هم برای ترسیم نقشه جدیدی از قاره سبز بوده است. شوربختانه در دوران همین امپراتوریس کاترین بود که باکو و گنجه از ایران جدا شدند همانطور که مجارستان و لهستان Poland ( به معنی جلگه ) و اوکراین چندین بار مورد تاخت و تاز و تقسیم واقع شدند. از جمله کریمه را نخستین بار شخصی بنام پاتیومیکن ( که یکی ممتاز مورد علاقه ترین معشوق کاترین بود ) به تصرف روسیه در آوردتا کوتوله ای بنام پوتین هم باز در سال ۲۰۱۴ آنجا را از نو اشغال و ضمیمه خاک روسیه کند. راستی چقدر اسم این دو فاتح شبیه خم است!تا آن زمان روسیه یک کسور عقب مانده قرون وسطایی بود.اگرچه ایده اروپایی شدن روسیه را پطر اول با سفر به اروپا و زندگی کارگری در کشتی‌ها کلید زد! ولی وقتی کاترین این بانوی آلمانی که اتفاقا عمر طولانی هم داشت بر تخت نشستوضعیت ارتش، دربار، معماری، موسیقی، هنر، ادبیات و سیاست روسیه به سمت اروپایی شدن پیش می رود و نهایتا از روسیه‌ی منزوی و خشن ، به یک قدرت مهم اروپا و جهان تبدیل می شودولی همان زمان هم روسیه اسیر فساد اداری و درباری شدیدی بود که قطعا فساد کنونی روسیه هم ریشه در صدها سال گذشته دارد و به نوعی به مرامنامه نانوشته روس بودن تبدیل شده است.همان طوریکه بی اخلاقی ها و رشوه گیری ها و توطئه چینی و فساد کنونی ما هم کم و بیش ریشه در تاریخ کهن ایرا حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 7 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 15:21

تنهایی گاهی خیلی لذت بخشه.اینکه تنهایی موزیک گوش بدی یا فکر کنی ، یا اگه فرهیخته تر باشی به آغوش کتاب پناه ببری یا حتی فراتر از اون کتاب بنویسی و همزمان فنجان های پی در پی دمنوش رو کنار یک پنجره رو به کوهستان برفی بنوشی در حالی که مشغول نوشتن و پژوهش هستی ولی تنهایی گاهی لازمه و بعدش بهتره که از غار تنهایی بیرون بیایی. سفر کردن برای من همیشه لذت بخش بوده اما تنهایی سفر رفتن رو اصلا دوست ندارم.دوست دارم بصورت گروهی سفر کنم یا مثلا یک ون داشته باشم که تجهیزات کاملی داشته باشه و باهاش به همه نقاط ایران زیبا از جنوب تا شمال سفر کنمدر اصفهان و شیراز گشت و گذار کنمدر خیابان جلفا توقف کنم. بعدش با ذوق و اشتیاق سمت شیراز راه بیفتم. گلگشت در باغ زیبای ارم و گلهای رز بی نظیرش و پیاپی عکس های زیادی بگیرم ، توی بازار وکیل گشت بزنم و بعد توی حافظیه و ارامگاه سعدی و نارنجستان قوام و تخت جمشید با شکوه و پر عظمت که افتخار نیاکان فرزانه ماست را برای صدمین بار ببینم و لذت ببرم و در عظمت آرامگاهخای نهفته در سنگهای کوه در نقش رستم در حیرت و شگفتی غرق شوم. و برای صدمین بار از خودم بپرسم خشایار شاه با چنین ارامگاه با شکوهی چرا آتن رو به اتش کشید؟!فرداش راه بیفتم سمت بوشهر و سواحل نقره ای زیباش یک کمی توی خیابونا و بازار ماهی فروش ها بگردم، سفارش یک ناهار پر از ماهی های مختلف بدم و راه بیفتم سمت کیش. ماشین رو سوار کشتی کنم و باهاش همه جزیره رو بگردم. شب های کیش خیلی قشنگ هستن حس این که توی سرزمین دیگه ای هستی رو بهت میدن. برگشتنی از یزد برگردم. برم توی اعماق خونه های خشتی وزیبا و در دل تاریخ قرار بگیرم. قطاب و شیرینی های محلی بخرم و سر راه برگشت توی میبد توقفی کوتاه کنم و از اردکان کمی حلوا و ار حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1402 ساعت: 23:54

چند روز پیش با نازی در جاده بودیم و در حال سفر. هوا صاف و آفتابی بود با آسمان بشدت آبی و لکه های سفید ابرهای زیبا جاده در این روزهای اخر سال کاملا خلوت. اطراف جاده مملو از مناظر زیبایی که طبیعت به نمایش گذاشته مناظر طبیعت همیشه زیباست اگر دست اندازی و دخالت آدمها اجازه بده !. چند ساعتی می شد در ماشین در حال عبور از جاده بودیم که چشممان به انبوهی از درختان کنار جاده گره خورد.درختان میوه با شکوفه های زیبا کلمه زیبا برای وصف این موجودات دوست داشتنی کم است نگه داشتیم تا یک دل سیر به تماشای شکوفه های بادام بنشینم.آخر در جنوب در حوالی خانه ما درخت های پر شکوفه کم یاب هستندهر چند هوا هنوز کمی سرد لست و باد نسبتا شدیدی هم می وزید،ولی چیزی نمی توانست جلوی میل مرا برای دیدن و لمس کردن آن فرشتگان کوچک بگیردفاصله ی ماشین تا دختان بادام را با سرعت طی کردیم. از این همه زیبایی هیجان زده شده بودیم نزدیک و نزدیک تر شدیم و بالاخره دستمان به آن زیبایی بی همتا رسید.خدایا چه حس بی نظیریستچقدر این شکوفه ها زیبا هستند انقدر لطیف و ظریف که می ترسم انها را لمس کنم تا مبادا آسیبی به آنها وارد شود. چشمانم از این همه زیبایی سیراب نمی شود. این فرشتگان کوچک نوید فصلی نو را می دهند بهار در راه است این اواخر باران های خوبی بارید . وسط هفته که از زیدون عبور می کردم همه جا سرسبز و با صفا بود امیدوارم بهار خوبی برای همگان در پیش رو باشد بهار با شکوفه های بادام و زیبایی هایشان آغاز می شود حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 17:48

هشیاری و من ذهنی ما از همان دوران جنینی شکل می گیرد وقتی به کنش های بیرون از شکم مادر واکنش نشان می دهیم که پس از ورود به این جهان ابزاری پیدا می‌کند به‌نام «فکر» و ازطریق فکر با چیزهای مهم و پُر‌ارزش همانیده شده، مرکزش از جنس جسم می‌شود.پس از آن به چیزها حس‌ّ وجود تزریق می‌کند و مرکز خالی‌اش شروع می‌کند به پُر ‌شدن با همانیدگی‌ها و یک جسم ذهنی را تشکیل می‌دهد.چگونگی تشکیل_من‌ذهنیمن ذهنی عیبش این است که تنها هشیاری جسمی را ایجاد می‌کند که این هشیاری فقط می‌تواند جسم‌ها را ببیند و این عمل چون در ذهن صورت می‌گیرد ما را به زمان گذشته و آینده می‌برد. گفته می شود در طی شبانه روز چیزی بین ۵۰ تا ۸۰ هزار فکر از ذهن ما عبور میکند ! یعنی تا این اندازه ذهن ما شلوغ است و این شروه همانیدگی است دیدِ همانیده، پریدن از فکری به فکر دیگر، حرکت و تغییر افکار سبب ایجاد یک جسم می‌شود که این جسم درواقع مجازی است، از فکر بافته شده و اسمش من‌ذهنی‌ست و ما به‌اشتباه گمان می‌کنیم که این من‌ذهنی هستیم.من‌ذهنی ارزش خودش را به‌عنوان زندگی و امتداد خدا نمی‌شناسد. چون حرف می‌زند و عمل نمی‌کند،دمدمی مزاج است،تعهد می‌کند ولی اجرا نمی‌کند.بی‌ثبات است، دائماً حالش تغییر می‌کند و بلوغ عاطفی یا بلوغ معنوی ندارد، خام است، مثلاً نمی‌تواند از حقش دفاع کند.خصوصیات_من‌ذهنیانسان اسیر من ذهنی سخت‌دل است، مرتّب به هر چیزی واکنش نشان‌ داده منقبض می‌شود، تنگ‌نظر است،مقاومت می‌کند. سنگ‌دل است و عاطفه ندارد، تنبل و کاهل است، سست‌قدم است چنین انسانی با فضاگشایی و تهی کردن مرکز می‌تواند از این خصوصیات نجات یابدموفقیت_من‌ذهنیمن ذهنی همچون بنایی پوشالی و مقوایی است چون چادری سست که اگر یکی از پایه های آن را بکشی همهٔ آن حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 17:48

مسافرتیکشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 14:23 توسط رها ولی من دلم میخواد تو خونه باشم و هیچ جا نرم و تو ذهنم با اون پسره خیالی که تازه وارد زندگی ام شده تعطیلات رو بگذرونم حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 17:48